چهره شهر تهران به عنوان پایتخت جمهوری اسلامی ایران چهره ماست و ما را آنگونه‌ می‌شناسند که تهران هست. همه شهرهای مهم جهان چهره‌ای از ملت خود را نمایش می‌دهند و آنگونه که می‌خواهند خود را به رخ جهان می‌کشند.
اما در این میان تهران قصه غریبی دارد. شهری که در زمان تهران ناصری در اوج بود و مهمترین ساختمان در آن روزگار همان ساختمان مساجد جامع بود. مساجد جامعی که چندصباحی بود در همسایگی خود مساجد شاهی (معروف به مسجد شاه) را به عنوان نماد تدین حکومت پذیرفته بودند. در این دوره اگرچه التقاط فرهنگی آغاز شده بود اما از آنجا که موج آن هنوز معماری را دربر نگرفته بود؛ ساختمان‌ها و خانه‌ها همچنان فرم درون‌گرا و محجوب داشتند و چشم خویش را به یکدیگر نمی‌دوختند.

مسجد امام خمینی (مسجد شاه سابق) تهران
قاجار غروب کرد و با آغاز دوره پهلوی اول، حصارهای تهران ناصری تخریب شد و تهران جدیدی سر برآورد. تهرانی که دیگر مسجد مهمترین ساختمان آن نبود، در جریان تجددخواهی رضاخان، حالا دیگر با کنار زدن مسجد، سالار ساختمان‌های شهر ساختمان شهربانی شد و در شهرهای مهم دیگر نیز تکرار شد. سرآغاز باز شدن چشم خانه‌ها به خیابان و ساختمان‌های دیگر را باید دوره پهلوی اول دانست که تجدد و کشف حجاب، پنجره‌های خانه را به مثابه چشم خانه‌ها به خیابان و خانه‌های دیگر بازکرد و از خانه نیز کشف حجاب شد.

در دوره پهلوی ساختمان‌های شهربانی جای مساجد را به عنوان نمادهای شهری گرفتند
در دوره پهلوی دوم نیز بر همان طریق تهران توسعه یافت و در امتداد قصه غربزدگی ما تهران جولانگاه معماران غربی شده بود و تحت تاثیر آمدوشد این معماران، تهران نیز کاملا چهره‌ای غربی به خود گرفت. البته غربی‌شدن تهران نه از روی نظم و پایه‌های درست بلکه به شیوه‌ای تقلیدی و سخیف صورت گرفت. به گونه‌ای که حتی خانه‌های کوچک درهم‌ریخته و آشفته و روی‌هم انباشته امروز را باید محصول طرح‌های توسعه شهری آن دوره دانست.
در دوره انقلاب بدلیل عدم برنامه‌ریزی جدید معماری و شهرسازی و تحولات عمیق سیاسی و جنگ هشت ساله،‌ روال غلط دوره پهلوی ادامه یافت و چهره شهر دچار هرج و مرج بیشتری شد. از سویی دیگر دانشگاه‌ها نیز همچنان بر سیاق معماری غرب تافتند و منش معماری مدرن را تا حد اشباع به دانشجویان معماری آموختند و نسل‌های جدید معماری که از پی هم می‌آمد معماری معاصر ایران را در سه دهه گذشته در عمق التقاط و نابسامانی فروبرد. وخامت این موضوع تا آنجا بود که در بیانات مقام معظم رهبری تاکید بر خشونت و تصلب شهر تهران شد و ایشان معماری تهران را معماری وحشی به قدمت بیش از 50 سال خواندند. به این معنی،‌ اگرچه انقلاب اسلامی در شأن سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و بسیاری از هنرها به توفیق زیادی رسید. اما در معماری هرگز چنین توفیقی حاصل نشد. گویا معماری جمهوری اسلامی همچنان در 15 خرداد سال 1342 مانده است و تهران روزبه‌روز چهره‌ای عجیب‌تر به خود می‌گیرد.
مهمتر آنکه در نظام شهری ایران پس از انقلاب سلامی برخلاف انتظار، بانک جایگزین مسجد شد و بانک‌ها دیگر مهمترین ساختمان‌های شهر تهران شدند.

برج جام
از آنجا که بنیان بانک بر اقتصاد غربی است انتظار هم نمی‌رود که معماری ساختمان آن نیز مسلمان باشد. اگرچه بانک در دهه‌های قبل از انقلاب بر اساس موتیف‌ها و المان‌های معماری بومی ایران طراحی و اجرا شدند. (مانند ساختمان زورخانه بانك ملی که در 1325 توسط استاد ابوالحسن خان صدیقی ساخته شده و یا ساختمان صندوق پس انداز بانک ملی که به وسیله هِنریش‌، معمار آلمانی‌، در دهه اول 1300 ، در زمان رضاخان پهلوی ساخته شد و الگوی آن نیز پس از اندکی تغییر تثبیت و ماندگار شد.) اما پس از انقلاب این بانک‌ها کاملا چهره‌ای مدرن به خود گرفتند.

ساختمان صندوق پس انداز بانک ملی

ساختمان صندوق پس انداز بانک ملی
برج سپهر بانک صادرات ازجمله این بناهای مدرن است که پیش از انقلاب اجرای آن آغاز شد و در زمان اوایل انقلاب نیمه‌کاره بود و متعلق به شخصی بدهکار بود که به عنوان بدهی وی در اختیار بانک صادرات قرار گرفت.

ساختمان برج سپهر بانک صادرات
تلاش برای مدرن‌ترشدن و جذاب‌تر شدن ساختمان بانک‌ها ادامه یافت و مبتنی بر سبک معماری بین‌الملل که مکعب‌های شیشه‌ای خود را به سراسر دنیا تحمیل کرد، بانک‌های کشور ما نیز از موهبت تحولات مدرن بی‌نصیب نماند و ساختمان‌هایی از جمله بانک تجارت و حتی بانک مرکزی جمهوری اسلامی نیز با همان سبک بین الملل و ساختمان مکعبی شکل شیشه‌ای قد بر افراشت.

برج شعبه مرکزی بانک تجارت

برج بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران
برج بانک قوامین نیز عجیب‌تر از همه، کپی ناشیانه‌ای از برج ساختمان شماره يک ليبرتي (ONE Liberty Place) در فیلادلفیای آمریکاست که امروزه ساختمان مرکزی بانک قوامین است.

برج ساختمان شماره يک ليبرتي (ONE Liberty Place) در فیلادلفیای آمریکا و ساختمان مرکزی بانک قوامین ایران
معماری برج جام بانک ملت
در میان این بانک‌ها ساختمان برج جام بانک ملت از دیگر بانک‌ها گوی سبقت را ربوده است. این ساختمان در تقاطع میان بزرگراه همت و شریعتی قرار دارد و از مسافتی طولانی در بزرگراه همت آنچنان پیدا قد برافراشته است که به ضرس قاطع هرکس از این بزرگراه عبور کند ناگزیر از دیدن آن است.

موقعیت جغرافیایی برج جام بانک ملت
برج جام توسط شرکت «حرکت سیال»، مهندس رضا دانشمیر و همسرش کاترین اسپریدونوف طراحی شده است. این دو معمار، پیش از این پردیس سینمایی ملت و مسجد ولیعصر (واقع در چهارراه ولیعصر) را طراحی و اجرا کرده‌اند.

رضا دانشمیر و کاترین اسپریدونوف
همانگونه که از اتودهای اولیه پیداست، تمرکز معمار آن از همان ابتدا بر روی سیال‌بودن در فرم و حرکت بوده است. معماری این برج کاملا ساختارشکنانه است و از آنجا که شکل‌گیری فرم آن بر اساس لایه‌هاست، می‌توان آن را اثری در سبک معماری فولدینگ قلمداد کرد. سبکی که در معماری اواخر قرن بیستم موجودیت یافت و در آن از فرم‌های نرم و منحنی استفاده می‌شود.
این سبک بر فلسفه‌ای استوار است که برای اولین بار، توسط فیلسوف فرانسوی، ژیل دلوز مطرح شد. فلسفه فولدینگ در ادامه فلسفه ساختارشکنی است که نوعی فلسفه پساساختارگرا به شمار می‌رود و مبتنی برچندگانگی معنایی و تکثرگرایی است. فلاسفه فولدینگ، گیاهی به نام ریزوم را الگو قرار می‌دهند که در زیر خاک رشد می‌کند، نه ریشه دارد، نه برگ و تنها شامل ساقه‌هایی است که بصورت نرم ومواج در دل یکدیگر پیچ و تاب می‌خورند. آثار سبک فولدینگ، معمولا متشکل از لایه‌هایی است که بصورت هم ارتفاع در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند و هیچ یک نسبت به دیگری دارای وجه تمایزی نیستند.

اتودهای اولیه برج جام

ساختار لایه‌ای در برج جام بانک ملت
اگرچه عوام آن را به نیم تنه پایین یک زن (بخصوص از منظر بزرگراه همت به شرق) تعبیر می‌کنند،‌ اما مقصود معمار از ابتدا حرکت و سرخوردن و تا خوردن لایه‌ها در دو بعد افقی و عمودی نسبت به هم بوده است.

برج جام بانک ملت
طراحی برج جام در مجموع دارای هندسه‌ای سیال و موجی است، هندسه‌هاي سيال و موجي تقليدي است از هندسه‌هاي موجود در دامنه تپه‌ها، چراگاه‌ها و جنگل‌ها. این نوع هندسه، که فاقد محور و مرکز و سکون است، مناسب‌ترین هندسه برای حواس پنج گانه و ادراکات حسی – غریزی و حیوانی انسان‌ها و مناسب سیر در آفاق و عملکردهای مادی مانند راه‌هاي عبوري و پارك‌ها در فضاي شهري است.

برج جام- حرکت لایه ها در دو بعد مبتنی بر هندسه آزاد و سیال
در نقطه مقابل هندسه‌های درون‌گرا، نظير بناهای ایرانی گذشته مثل خانه‌های کاشان، دارای محور و مرکز، آنهم با مرکزیت خالی (نقطه پایه پرگار) است، اين مركز با حضور انسان و عملکرد اختیاری و آگاهانه او در فضای معماری، معنای اصیل خود را باز می‌یابد، اين نوع هندسه مناسب‌ترین ايده‌هاي فضايي هندسي، در شهر برای ایجاد تذکر در انسان‌هاست.
در سنت اصیل معماری و شهرسازی دوران اسلامی، فقط راه‌ها و فضاهای عبوری دارای هندسه‌ای سیال، مواج و سیر در آفاق هستند. اما تجارت از نظر اسلام عین عبادت است. آنچنان که در حدیث آمده است، «‌الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله» از منظر اسلام کسی که در حال کسب و کار و تجارت برای خانواده خویش است مثل مجاهدی است که در راه خدا می‌جنگد. بنابراین در گذشته بازارها را مشابه مساجد می‌ساختند، ‌چراکه انسانی که در بازار به تجارت می‌پردازد، مثل مجاهدی در راه خداست و آن مکان نیز مکانی مقدس است که در آنجا به عبادت خدا پرداخته می‌شود. لذا به لحاظ فرمی،‌ مشابهت به عبادتگاه‌های اسلامی دارد. بر این اساس،‌ مسجد و خانه و بازار و مدرسه، همه محل تذکر و عبادت انسان مومن در نظر گرفته می‌شود و سایر عملکردها کاملاً درون‌گرا، دارای محورهای متقارن و تمرکزآفرین هستند.
به کار بردن هندسه سیال و سرگردان، در تناقض با چنین مبانی نظری عمیق و عریقی است که از گذشته در معماری ایرانی و اسلامی توسط معماران حکیم رعایت می‌شده است. پيامبر اكرم(ص) مي‌فرمايند: مهم‌ترين اصل حاكم بر هنر معماريِ آفرينش را اصل عدالت، يعني قرار دادن هر چيز در جاي مناسب خود، مطرح مي‌نمايد . يعني در معماريِ آفرينش، زمين هندسه مناسب خود و گياهان، حيوانات و پيكر انسان‌ها نيز، هندسه مناسب، عالمانه و با معناي خود را دارند؛ صورت‌ها و ظاهر عناصر طبيعي، پوچ، بي‌هدف و بی‌غايت نيستند، ظاهرها تجلي و نشانه باطن‌ها هستند.
چیزی که معماران امروز ایران متاسفانه نسبت به آن بی‌اعتنا هستند و تمایل به هندسه مواج و سرگردان و بدون غایت، در دور جدیدی پس از معماری شیشه‌ای مدرن بر بانک‌ها سیطره یافته است. آن‌هم ساختمان بانک که دست برقضا مهم‌ترین ساختمان در شهرهای دوره انقلاب اسلامی شده‌اند. تسلط این ساختمان بر شهر،‌ در تصویر زیر به وضوح مشخص است.

سیطره برج‌های ساختارشکن و مدرن بانک‌های پس از انقلاب بر شهر تهران، نمادی است از استیلای غرب‌زدگی بر معماری پایتخت.